فرهنگ تبریزاز دیرباز قرار گرفتن شهر تبریز در منتهیالیه مسیر تجارت ایرانیان به غرب و واقع شدن در مسیر جاده ابریشم علاوه بر رونق تجارت باعث رونق فرهنگ و هنر در این شهر شده است. فهرست مندرجات۱.۱ - تاسیس دارالفنون تبریز ۱.۲ - تاسیس مدرسه رشدیه و لقمانیه ۱.۳ - مدارس خارجی در تبریز ۱.۴ - تاسیس اولین دانشگاه ۱.۵ - کتابخانههای تاریخی ۱.۶ - مطبوعات و هنر نمایشی ۲ - آثار باستانی ۲.۱ - مساجد ۲.۲ - بقعه عینالی و شهرک ربع رشیدی ۲.۳ - مقبرة الشعرا و آرمگاه دو کمال ۲.۴ - بارو و حصار شهر ۲.۵ - محلات تبریز ۲.۶ - بازار تبریز ۳ - جهانگردان قبل صفویه ۳.۱ - ناصرخسرو قبادیانی ۳.۲ - مارکوپولو ۳.۳ - کلاویخو ۳.۴ - جهانگردان ونیزی ۴ - سفرنامه جهانگردان بعد صفویه ۴.۱ - اولیا چلبی و حاجی خلیفه ۴.۲ - سفرای کشورهای اروپایی ۴.۳ - اسفار ششگانه تاورنیه ۴.۴ - شاردن و الئاریوس و ژوبر ۴.۵ - توصیف دوسرسی و دیولافوا ۴.۶ - سفرنامه جکسن ۵ - عناوین مرتبط ۶ - فهرست منابع ۷ - پانویس ۸ - منبع ۱ - پیشینه مراکز آموزشی و فرهنگیتبریز در گستره تاریخ خود، از سده ۷ق/۱۳م یکی از مهمترین مراکز علمی ایران بوده است. این شهر در دو سده اخیر کانون تجددگرایی و ایجاد آموزش و فرهنگ نوین محسوب میشده است. در سده ۷ق، در دوران فرمانروایی ایلخانیان، بهویژه در روزگار دو ایلخانبزرگ (غازانخان و اولجایتو)در پرتو وجود وزیراندانشمندی چون جوینی و خواجه رشیدالدین فضلالله، دارالسلطنه تبریز مرکز و پایتخت قلمرو پهناور ایلخانیان، مرکز علوم و فنون و حرفهها و تربیت اهل علم بوده است. وجود دو شهرک غازانیه و ربع رشیدی (رشیدیه) که در آنها مدارس و نهادهای آموزشی چندی برپا بوده است، دلیل روشنی بر این امر میتواند باشد. پیش از ایجاد آموزش نوین، تعلیم و تربیت جنبه همگانی نداشت و بیشتر در مکتبخانهها صورت میگرفت. بعدها مدارس مخصوص طلاب علوم دینی دایر شد که در تبریز چند باب از آنها وجود داشت که برخی از آنها هماکنون نیز دایرند. ۱.۱ - تاسیس دارالفنون تبریزآغاز تأسیس مدارس جدید در تبریز، به دوره ولیعهدی مظفرالدین میرزا در اواخر سده ۱۳ق میرسد. نخستین مدرسه عالی در آذربایجان که دومین مدرسه عالی در سراسر ایران به شمار میآید، مدرسه دولتی تبریز است. این مدرسه که به نامهای مظفری و دارالفنون تبریز و معلمخانه هم خوانده میشد، [۱]
امید، حسین، تاریخ فرهنگ آذربایجان، ج۱، ص۲۹-۳۰، تبریز، ۱۳۳۲ش.
[۲]
امید، حسین، تاریخ فرهنگ آذربایجان، ج۱، ص۴۴، تبریز، ۱۳۳۲ش.
[۳]
رئیسنیا، رحیم، ایران و عثمانـی در آستانه قـرن بیستم، ج۱، ص۳۸، تبریز، ۱۳۷۴ش.
در ۱۲۹۳ق، ۲۵ سال پس از تأسیس دارالفنون تهران دایر گردید. [۴]
امید، حسین، تاریخ فرهنگ آذربایجان، ج۱، ص۳۳، تبریز، ۱۳۳۲ش.
شمار دانشجویان این مدرسه عالی ۴۰ تا ۵۰ نفر بود که نیمی از آنان به صورت رایگان و شبانهروزی به تحصیل اشتغال داشتند [۵]
امید، حسین، تاریخ فرهنگ آذربایجان، ج۱، ص۳۳-۳۴، تبریز، ۱۳۳۲ش.
و برنامه آموزشی آن نیز همانند دارالفنون تهران بود. [۶]
اعتمادالسلطنه، محمدحسن، المآثر و الآثار، ج۱، ص۱۵۷، چهل سال تاریخ ایران در دوره پادشاهی ناصرالدینشاه، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۳ش.
این مرکز آموزشی حدود ۲۰ سال فعال بود و چنین به نظر میرسد که در ۱۳۱۴ق/۱۸۹۶م تعطیل شده است. [۷]
امید، حسین، تاریخ فرهنگ آذربایجان، ج۱، ص۴۴-۴۶، تبریز، ۱۳۳۲ش.
۱.۲ - تاسیس مدرسه رشدیه و لقمانیهدومین مدرسه جدید، پس از مدرسه مظفری، مدرسه رشدیه است که به همت میرزا حسن رشدیه در محله جبهخانه در ۱۳۱۱ق رسماً افتتاح شد. [۸]
امید، حسین، تاریخ فرهنگ آذربایجان، ج۱، ص۴۶، تبریز، ۱۳۳۲ش.
اگرچه رشدیه از ۱۳۰۵ق به تأسیس مدرسه همت گماشت، اما با کارشکنیهای بسیاری مواجه شد و سرانجام، در ۱۳۱۱ق به مقصود خود نائل آمد. [۹]
امید، حسین، تاریخ فرهنگ آذربایجان، ج۱، ص۴۶، تبریز، ۱۳۳۲ش.
افتتاح این مدرسه توجه و حمایت روشنفکران زمان، از جمله طالبوف و میرزا علی امینالدوله، پیشکار آذربایجان را به خود جلب کرد. [۱۰]
امید، حسین، تاریخ فرهنگ آذربایجان، ج۱، ص۴۶- ۴۸، تبریز، ۱۳۳۲ش.
مدرسه لقمانیه، یکی دیگر از نخستین مدارس تبریز در ۱۳۱۷ق افتتاح شد. این مدرسه که متوسطه کامل بود، توسط میرزا زینالعابدین لقمانالممالک که پس از پایان تحصیلاتش در پاریس، به تبریز بازگشته بود، دایر شد و عدهای از دانشمندان آن زمان، مانند ادیب الممالک فراهانی و میرزا محمدعلی تربیت در آنجا تدریس میکردند. [۱۱]
امید، حسین، تاریخ فرهنگ آذربایجان، ج۱، ص۵۷- ۵۸، تبریز، ۱۳۳۲ش.
در پی تأسیس اداره معارف در تبریز در ۱۲۹۳ش [۱۲]
امید، حسین، تاریخ فرهنگ آذربایجان، ج۱، ص۱۴۶-۱۴۷، تبریز، ۱۳۳۲ش.
زمینه تأسیس مدارس متوسطه دیگر نیز در تبریز فراهم شد.عباس لقمان ادهم، نخستین رئیس معارف با همیاری تنی چند از فرهنگدوستان تبریز در جریان جنگ جهانی اول در ۱۲۹۵ش/۱۹۱۶م مدرسه متوسطه تبریز را که به افتخار ولیعهد، محمدحسن میرزا، مدرسه محمدیه خوانده شد، بنیاد نهاد. این مدرسه همانند دیگر مدارس تبریز در تحولات سیاسی ـ فرهنگی تبریز در سالهای بعد نقش مهمی ایفا کرد. [۱۳]
رئیسنیا، رحیم، مـدرسه محمدیه تبریز و تـدریس مشروطه، ج۱، ص۹، گفتگو، تهران، ۱۳۷۶ش، شم ۱۸.
مدرسه محمدیه در ۱۳۱۳ش همزمان با برگذاری مراسم هزاره فردوسی، دبیرستان فردوسی نامیده شد که هماکنون نیز به همین نام خوانده میشود. [۱۴]
رئیسنیا، رحیم، مـدرسه محمدیه تبریز و تـدریس مشروطه، ج۱، ص۲۱، گفتگو، تهران، ۱۳۷۶ش، شم ۱۸.
۱.۳ - مدارس خارجی در تبریزبجز مدارس یاد شده، در تبریز مدارس خارجی نیز دایر بوده است. این مدرسهها به دو فرقه از مسیحیان کاتولیک و مسیحیان پرتستان اختصاص داشت. روسها نیز پیش از مشروطه مدرسهای در تبریز داشتند. [۱۵]
امید، حسین، تاریخ فرهنگ آذربایجان، ج۱، ص۸۹- ۹۰، تبریز، ۱۳۳۲ش.
نخستین مدرسه به سبک اروپایی در ۱۲۵۴ق توسط پدر بوره، روحانی کاتولیک در تبریز دایر شد. [۱۶]
Werner، Ch، ج۱، ص۹۲، An Iranian Town in Transition، Wiesbaden، ۲۰۰۰.
او میخواست از این طریق ایرانیان را با فرهنگ اروپاییان آشنا سازد؛ زبان آموزش در این مدرسه فرانسوی بود، اما به سبب تعصبات مذهبی، مدرسه او به اهدافش نرسید. [۱۷]
فلاندن، اوژن، سفرنامه، ج۱، ص۷۷- ۷۸، ترجمه حسین نورصادقی، اصفهان، ۱۳۲۴ش.
[۱۸]
Werner، Ch، ج۱، ص۹۲، An Iranian Town in Transition، Wiesbaden، ۲۰۰۰.
پرتستانهای آمریکایی نیز در ۱۳۰۱ق/۱۸۸۴م مدرسه مِموریال را دایر کردند. در این مدرسه بجز مسیحیان شماری از مسلمانان هم به تحصیل میپرداختند. [۱۹]
امید، حسین، تاریخ فرهنگ آذربایجان، ج۱، ص۸۹-۹۰، تبریز، ۱۳۳۲ش.
ارمنیان تبریز نیز مدرسهای داشتند که احتمالاً در ۱۲۵۰ق بنیاد یافته بود. ناصرالدین شاه قاجار در ۱۲۸۲ق برای این مدرسه که بعدها صبا نامیده شد، مستمری برقرار ساخت. [۲۰]
امید، حسین، تاریخ فرهنگ آذربایجان، ج۱، ص۹۳، تبریز، ۱۳۳۲ش.
این مدرسه هماکنون به نام دبیرستان اسدی دایر است. [۲۱]
تحقیقات میدانی مؤلف.
همچنین دارالمعلمین و دارالمحصلات که در ۱۳۰۵ش، و پس از آن، دانشسرای دختران (۱۳۱۲ش) و پسران (۱۳۱۳ش) تأسیس یافت، از دیگر مراکز آموزشی تبریز بودند. [۲۲]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۳۱۶- ۳۱۷، تهران، ۱۳۵۲ش.
۱.۴ - تاسیس اولین دانشگاهاگر تأسیس دارالفنون تبریز یا مدرسه مظفری را آغاز آموزش عالی در تبریز بدانیم، از ۱۲۹۳ق، مؤسسه آموزش عالی در تبریز دایر بوده است، اما دانشگاه به مفهوم جدید آن در ۱۳۲۵ش در دوره حاکمیت حزب دموکرات آذربایجان، با حمایت شورویها به نام دانشگاه آذربایجان (آذربایجان یونیورسیتهسی) بنیاد نهاده شد. [۲۳]
حسنلی، جمیل، فراز و فرود فرقه دموکرات آذربایجان، ج۱، ص۱۱۶، ترجمه منصور همامی، تهران، ۱۳۸۳ش.
[۲۴]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۳۲۳، تهران، ۱۳۵۲ش.
پس از بیرون رفتن نیروهای شوروی از آذربایجان و بر افتادن تشکیلات فرقه دموکرات، دانشگاه تبریز با تصویبنامه دولت مرکزی در آبانماه ۱۳۲۶ رسماً به نام دانشگاه تبریز تأسیس شد و آغاز به کار کرد. دانشگاه تبریز یکی از کهنترین مراکز آموزش عالی و دومین دانشگاه ایران پس از دانشگاه تهران است و هماکنون نیز از دانشگاههای بزرگ و مهم کشور به شمار میآید. این دانشگاه در آغاز با دو دانشکده ادبیات و پزشکی کار خود را آغاز کرد و در سالهای بعد، به تدریج گسترش و توسعه یافت. در ۱۳۶۲ش، رشتههای وابسته به علوم پزشکی از دانشگاه تبریز منتزع، و با عنوان دانشگاه علوم پزشکی به فعالیت پرداخت. این دانشگاه شامل دانشکدههای پزشکی، داروسازی، دندانپزشکی، بهداشت و تغذیه، توانبخشی، مامایی و پرستاری و نیز بیمارستانها و واحدهایتابعه است. [۲۵]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۳۲۳- ۳۲۸، تهران، ۱۳۵۲ش.
[۲۶]
Tabriz University of Medical Sciences at a Glance، Tabriz، ج۱، ص۳، ۲۰۰۴.
دانشگاه تبریز نیز شامل دانشکدههای ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، علوم انسانی و اجتماعی، علوم تربیتی و روانشناسی، کشاورزی، شیمی، فیزیک، ریاضی، علوم طبیعی و دانشکده فنی است. [۲۷]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۳۲۳-۳۲۸، تهران، ۱۳۵۲ش.
بجز دانشگاه تبریز دانشگاههای دیگری همچون دانشگاه سهند، تربیت معلم، پیام نور، علمی ـ کاربردی، دانشگـاه آزاد اسلامـی واحد تبریز (که در ۱۳۶۲ش تأسیـس گردید و یکی از واحدهای بزرگ دانشگاه آزاد اسلامی است) و نیز چندین دانشگاه غیرانتفاعی از جمله مراکز آموزش عالی در تبریز بهشمار میروند. [۲۸]
تحقیقات میدانی مؤلف.
۱.۵ - کتابخانههای تاریخیکتابخانهها نیز از دیگر مراکز فرهنگی است که از دیرباز در تبریز وجود داشته است که در این میان، به کتابخانه رشیدیه، واقع در ربع رشیدی با حدود ۶۰ هزار مجلد کتاب در علوم گوناگون، تاریخ و شعر میتوان اشاره کرد. [۲۹]
حشری تبریزی، محمدامین، روضه اطهار، ج۱، ص۶۹، به کوشش عزیز دولتآبادی، تبریز، ۱۳۷۱ش.
کهنترین قرائتخانه و کتابخانه عمومی در سدههای اخیر کتابخانهای است که در ۱۳۱۲ق توسط خازن لشکر در جنب مکتبخانه ارک تأسیس شد [۳۰]
امید، حسین، تاریخ فرهنگ آذربایجان، ج۲، ص۵۴، تبریز، ۱۳۳۲ش.
و سپس قرائتخانه نشر معارف [۳۱]
امید، حسین، تاریخ فرهنگ آذربایجان، ج۲، ص۱۵۶، تبریز، ۱۳۳۲ش.
دایر گردید. در ۱۳۰۰ش نیز کتابخانه تربیت تأسیس شد که هماکنون نیز به همین نام فعال است. [۳۲]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۳۲۹، تهران، ۱۳۵۲ش.
کتابخانه ملی تبریز که به کتابخانه مرکزی تغییر نام یافته است، از بزرگترین و مدرنترین کتابخانهها در سطح ایران است. هسته مرکزی این کتابخانه با کتابهای اهدایی برادران نخجوانی در ۱۳۳۵ش پیریزی شد و روز به روز گسترش یافت و هماکنون از مجهزترین و غنیترین کتابخانههای ایران است. برابر آمار سال ۱۳۸۲ش ۳۰ باب کتابخانه در شهر تبریز دایر و فعال است. [۳۳]
سیمای شهرستان تبریز، سازمان مدیریت و برنامهریزی آذربایجان شرقی، ج۱، ص۴۴، تبریز، ۱۳۸۲ش.
۱.۶ - مطبوعات و هنر نمایشیدر زمینه مطبوعات، نخستین روزنامهها در تبریز با عنوانهای آذربایجان، اخبار دارالسلطنه آذربایجان، روزنامه وقایع شهر مملکت محروسه آذربایجان و روزنامه ملی با چاپ سنگی در ۱۲۷۵ق بهطور ماهانه منتشر میشد. [۳۴]
تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، ج۱، ص۴۰۵، تهران، ۱۳۱۴ش.
از آغاز انتشار روزنامه تاکنون بالغ بر ۱۰۰ عنوان روزنامه، هفتهنامه، و ماهنامه در تبریز چاپ و منتشر شده است. [۳۵]
قاسمی، فرید، سرگذشت مطبوعات ایران، ج۲، ص۱۲۵۶، تهران، ۱۳۸۰ش.
[۳۶]
تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، ج۱، ص۴۰۵-۴۱۴، تهران، ۱۳۱۴ش.
[۳۷]
جوادی، شفیع، تبریز و پیرامون، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۲، تبریز، ۱۳۵۰ش.
هماکنون نیز حدود ۲۰ نشریه (شامل روزنامه، هفتهنامه و ماهنامه) در تبریز به زبانهای فارسی و ترکی آذری منتشر میشود. [۳۸]
تحقیقات میدانی مؤلف.
در زمینه هنرهای نمایشی نیز شهر تبریز در سیر تاریخ این هنر جایگاه ویژهای دارد. به نوشته روزنامه اختر، چنین به نظر میرسد که هنر تئاتر در حدود سالهای ۱۳۰۶ق در تبریز وجود داشته است. ارامنه مقیم تبریز در سالنی که در داخل قلعه تبریز (بخش درونی شهر) تأسیس کرده بودند، این هنر را به نمایش میگذاشتند [۳۹]
رئیسنیا، رحیم، ایران و عثمانـی در آستانه قـرن بیستم، ج۳، ص۱۱۶، تبریز، ۱۳۷۴ش.
اما رسمیت یافتن آن به ۱۲۹۱ش با تشکیل هیئت آکتورال خیریه بازمیگردد. پس از آن، چند هیئت آکتورال دیگر به فعالیت پرداختند که مهمترین آنها هیئت آکتورال آرین به رهبری بیوکخان نخجوانی بوده است. [۴۰]
امید، حسین، تاریخ فرهنگ آذربایجان، ج۲، ص۱۲۲-۱۲۵، تبریز، ۱۳۳۲ش.
۲ - آثار باستانیتبریز شهری باستانی است و آثار تاریخی بسیاری در آنجا وجود داشته است؛ اما زمینلرزههای شدید و دیگر پدیدههای طبیعی چون سیلهای ویرانگر از یک سو و حملههای مهاجمان و فاتحان تاریخ از سوی دیگر، خرابیهایی به بار آوردند که بخش بزرگی از این آثار را از میان برده، چنانکه فقط نامی از آنها در منابع و مآخذ باقی مانده است. ۲.۱ - مساجدکهنترین آثاری که به زمان ما رسیده است، از سده ۷ق، یعنی دوران فرمانروایی ایلخانیان فراتر نمیرود. از آن آثار برخی برجاست و از برخی دیگر تل خاک و ویرانهای بیش نمانده است: ۱- مسجد کبود، یا عمارت مظفریه یا مسجد جهانشاه، از آثار ابوالمظفر جهانشاه، فرمانروای سلسله قراقویونلو که در ۸۷۰ق/۱۴۶۶م ساخته شده، و بنای آن بعدها تکمیل شده است. [۴۱]
ابن کربلایی، حافظحسین، روضات الجنان، ج۱، ص۵۲۴، به کوشش جعفر سلطان القرائی، تهران، ۱۳۴۴- ۱۳۴۹ش.
[۴۲]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۲۸۱- ۳۱۸، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
[۴۳]
نخجوانی، حسین، چهل مقاله، ج۱، ص۱-۱۰، به کوشش یوسف خادم هاشمینسب، تبریز، ۱۳۴۳ش.
۲- مسجد جامع تبریز، که مردم آنجا را جمعه مسجد (مسجد جمعه) مینامند. تاریخ دقیق بنای آن روشن نیست [۴۴]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۲۶۱-۲۶۲، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
اما قدمت بنای آن را به عهد سلجوقیان نیز میرسانند. [۴۵]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۲۰۵، تهران، ۱۳۵۲ش.
۳- مسجد استاد و شاگرد، که توسط امیرحسین چوپانی، ملقب به علاءالدین و به نام سلیمان، نواده هولاکوخان ساخته شده است و بدینسبب، آنجا را سلیمانیه و علائیه نیز میخواندند. نظر بر اینکه کتیبهها و مندرجات دیوارهای داخل و خارج مسجد به خط عبدالله صیرفی از خطاطان بزرگ عصر ایلخانی و یکی از شاگردانش نوشته شده است، به مسجد استاد و شاگرد معروف است. [۴۶]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۲۳۲، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
۴- مسجد تاجالدین علیشاه که در فاصله سالهای ۷۱۶-۷۲۳ق، توسط تاجالدین علیشاه وزیر اولجایتو و ابوسعید ساخته شده است. شرح و وصف این بنای بزرگ در آثار جهانگردان و جغرافیانگاران مانند ابن بطوطه، حمدالله مستوفی در نزهة القلوب، شاردن فرانسوی، حاجی خلیفه در جهاننما و دیگران آمده است. این مسجد بعدها روی به ویرانی نهاد و در دوران قاجار به انبار غلات و مهمات قشون تبدیل شد و حصاری به دور آن کشیدند و ازاینرو ست که ارگ نامیده میشود. [۴۸]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۲۶۱، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
هماکنون مصلای شهر تبریز به نام امام خمینی در این مکان در حال احداث است.۵ و ۶- از دیگـر مساجد تبریـز، مسجد حسـن پادشاه (منسوب به اوزون حسن آق قویونلو) و مسجد شاهزاده را میتوان نام برد. [۴۹]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۱۹۷- ۲۰۰ برای مساجد تبریز، تهران، ۱۳۵۲ش.
[۵۰]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۲۳۰، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
از مدارس، بقاع و مزارات تبریز میتوان به مدرسههای طالبیه، ظهیریه و صادقیه، [۵۱]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۲۰۸-۲۳۰، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
بقعههای سیدحمزه در محله سرخاب، [۵۲]
ابن کربلایی، حافظحسین، روضات الجنان، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۴، به کوشش جعفر سلطان القرائی، تهران، ۱۳۴۴- ۱۳۴۹ش.
[۵۳]
حشری تبریزی، محمدامین، روضه اطهار، ج۱، ص۸۷- ۸۸، به کوشش عزیز دولتآبادی، تبریز، ۱۳۷۱ش.
[۵۴]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۷۴، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
[۵۵]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۲۲۵، تهران، ۱۳۵۲ش.
بقعه و مقام صاحبالامر، واقع در جانب شرقی میدان صاحب آباد اشاره کرد [۵۶]
نادر میرزا قاجار، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، ج۱، ص۱۴۹-۱۵۰، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۱۳۷۳ش.
[۵۷]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۸۹، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
۲.۲ - بقعه عینالی و شهرک ربع رشیدیهمچنین بقعه عون علی و زین (زید) علی (یا عینالی) که برخی به اشتباه آن دو را پسران حضرت علی (علیهالسلام) میدانند، بر بلندای کوه سرخاب واقع است. این بقعه در گذشته محل اقامت و تجمع درویشان نعمت اللٰهی بوده است. [۵۸]
ابن کربلایی، حافظحسین، روضات الجنان، ج۱، ص۱۶۵-۱۶۶، به کوشش جعفر سلطان القرائی، تهران، ۱۳۴۴- ۱۳۴۹ش.
[۵۹]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۲۳۹، تهران، ۱۳۵۲ش.
یکی از بزرگترین آثاری که در دوران ایلخانیان ساخته شده، و هماکنون فقط ویرانه و تل خاکی از آن برجای مانده، شهرک ربع رشیدی است که خواجه رشیدالدین فضلالله در تپههای ولیانکوه در شمال شرقی تبریز ساخته که آرامگاه خود و پسرش نیز در آنجا بوده است. [۶۰]
ابن کربلایی، حافظحسین، روضات الجنان، ج۱، ص۵۱۱-۵۱۴، به کوشش جعفر سلطان القرائی، تهران، ۱۳۴۴- ۱۳۴۹ش.
[۶۱]
مستوفی، حمدالله، نزهة القلوب، ج۱، ص۷۶، به کوشش لسترنج، لیدن، ۱۳۳۱ق/۱۹۱۳م.
[۶۲]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۵۱۶، تهران، ۱۳۵۲ش.
۲.۳ - مقبرة الشعرا و آرمگاه دو کمالمقبرة الشعرا در کوی سرخاب، بخشی از گورستان کهن سرخاب تبریز است که در سمت شرقی بقعه سیدحمزه قرار دارد. این کوی مخصوص شاعران و پیران بوده است. [۶۳]
ابن کربلایی، حافظحسین، روضات الجنان، ج۱، ص۲۰۴، به کوشش جعفر سلطان القرائی، تهران، ۱۳۴۴- ۱۳۴۹ش.
[۶۴]
سجادی، ضیاءالدین، کوی سرخاب تبریز و مقبرة الشعراء، ج۱، ص۵۶-۶۲، تهران، ۱۳۷۵ش.
از شاعرانی که در این مکان آرمیدهاند، اسدی طوسی، قطران تبریزی، مجیرالدین بیلقانی، خاقانی شروانی، ظهیرالدین فاریابی، شاهپور نیشابوری، شمسالدین سحابی، ذوالفقار شیروانی، همام تبریزی، مغربی تبریزی و لسانی شیرازی را میتوان نام برد. [۶۵]
سجادی، ضیاءالدین، کوی سرخاب تبریز و مقبرة الشعراء، ج۱، ص۱۵۹، تهران، ۱۳۷۵ش.
[۶۶]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۴۰۰، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
[۶۷]
ابن کربلایی، حافظحسین، روضات الجنان، ج۱، ص۲۰۳-۲۰۴، به کوشش جعفر سلطان القرائی، تهران، ۱۳۴۴- ۱۳۴۹ش.
اندیشه احیاء مقبرة الشعرای تبریز نخست در ۱۳۴۲ش مورد توجه قرار گرفت، اما عملیات ساختمانی آن از ۱۳۵۰ش به بعد آغاز گردید؛ این بنا به همت انجمن آثار ملی سابق (آثار و مفاخر فرهنگی کنونی) تأسیس گردیده است. [۶۸]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۴۲۰-۴۲۴، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
آرامگاه ثقةالاسلام تبریزی نیز در محوطه بیرونی و ورودی آن قرار دارد. شاعر معاصر، شهریار نیز در همینجا به خاک سپرده شده است. [۶۹]
سجادی، ضیاءالدین، کوی سرخاب تبریز و مقبرة الشعراء، ج۱، ص۱۱۵- ۱۱۶، تهران، ۱۳۷۵ش.
[۷۰]
تحقیقات میدانی مؤلف.
آرامگاه دو کمال (کمال جندی (د ۸۰۳ق/۱۴۰۱م) در ولیانکوه [۷۱]
ابن کربلایی، حافظحسین، روضات الجنان، ج۱، ص۵۰۰، به کوشش جعفر سلطان القرائی، تهران، ۱۳۴۴- ۱۳۴۹ش.
و کمالالدین بهزاد (د ۹۴۲ق/ ۱۵۳۵م) نقـاش بـزرگ روزگـار صفویان) در همان محل و در جوار آرامگاه خجندی [۷۲]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۴۲۶-۴۲۷، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
از دیگر آثار تاریخی تبریز است. در سالهای اخیر بنای آرامگاه بازسازی شده است.۲.۴ - بارو و حصار شهرشهر تبریز مانند بیشتر شهرهای ایران، در روزگاران گذشته بارو و حصاری داشت که شهر در درون آن قرار میگرفت. اگرچه امروز اثری از آن بارو در میان نیست، اما به سبب آنکه در منابع و مآخذ نامی از آن برده میشود، شرحی مختصر از آن ضروری مینماید: نخستین باروی شهر را رواد ازدی، پسرش و برادرش در سده ۳ق/ ۹م به گرد شهر کشیدند که در زمین لرزه ۲۲۴ق ویران شد. اگرچه این بارو بار دیگر ساخته شد، اما در زمینلرزه ۴۳۴ق فرو ریخت (همین مقاله، زمینلرزهها). غازانخان در سده ۸ق/۱۱م باروی تبریز را بازسازی کرد و توسعه داد، چنانکه بیشتر کویها بر آن محیط شدند. [۷۴]
وصاف، تاریخ، ج۱، ص۲۱۳، تحریر عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۷۲ش.
زمین لرزه ۱۱۹۴ق باروی شهر را کاملاً ویران ساخت. آنگاه نجفقلیخان دنبلی در ۱۱۹۶ق حصاری جدید ساخت که ۸ دروازه داشت: دروازه خیابان، دروازه اعلا (دروازه باغمیشه)، دروازه سرخاب، دروازه شتربان (دَوَچی)، دروازه اسلامبول (استامبول)، دروازه گجیل (درب سرد)، دروازه نوبر، و دروازه مهاد مهین (میارمیار). [۷۵]
نادر میرزا قاجار، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، ج۱، ص۱۹۸، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۱۳۷۳ش.
[۷۶]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۹۱-۹۲، تهران، ۱۳۵۲ش.
[۷۷]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۲۴، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
طرح دروازهها یک طاق سنگی با دو مناره پوشیده از کاشیهای کبود بود. بر بالای دروازهها روی قطعه سنگی مرمرین ابیاتی نقر گردیده بود که در آنها ماده تاریخ ساخت، حصار سکندرثانی (۱۱۹۶ق) و نام نجفقلیخان مندرج بوده است. از این دروازهها اکنون دروازه خیابان و دروازه باغمیشه پابرجا ست. [۷۸]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۲۴-۲۵، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
از دیگر دروازهها فقط نامی مانده که هماکنون نیز به آن نام مشهور است. عباس میرزا به هنگام ولیعهدی، شهر را توسعه داد، زمینهای خارج از حصار را به اندازه یک تیرِ پرتاب خریداری، و داخل بارو کرد. خندقی نیز به دور شهر احداث نمود و پلهایی بر روی آن برپا داشت و دیوار دیگری در بیرون باروی کهن ساخت. [۷۹]
نادر میرزا قاجار، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، ج۱، ص۱۹۹، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۱۳۷۳ش.
[۸۰]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۹۴، تهران، ۱۳۵۲ش.
باروی تبریز پس از جنگهای ایران و روسیه مورد بیتوجهی شاهزاده عباس میرزا قرارگرفت و ویران شد و در زمان ناصرالدینشاه کاملاً از میان رفت و اراضی آن را در زمان عزیزخان مکری فروختند. [۸۱]
نادر میرزا قاجار، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، ج۱، ص۱۹۹، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۱۳۷۳ش.
آن قسمت از شهر را که درون حصار قرار داشت و محل اصلی شهر بود، قلعه مینامیدند. [۸۲]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۹۵، تهران، ۱۳۵۲ش.
۲.۵ - محلات تبریزمحلات اصلی تبریز اینهاست: خیابان، شتربان (دوچی)، باغمیشه، سرخاب، چهار منار، امیرخیز، نوبر، مهاد مهین و توابع آنان: چرنداب نوبر، چرنداب مهاد مهین، قره آغاج، اهراب، لیلآباد، مقصودیه، پل سنگی، ششکلان، مارالان، سیلاب، آخونی، سنجاران، راسته کوچه، چوست دوزان، و.... [۸۳]
اعتمادالسلطنه، محمدحسن، المآثر و الآثار، ج۱، ص۴۱۱، چهل سال تاریخ ایران در دوره پادشاهی ناصرالدینشاه، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۸۴]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۹۶، تهران، ۱۳۵۲ش.
در تبریز چندین کلیسا نیز وجود دارد که به فرقههای مختلف مسیحی شامل ادونتیستها، ارامنه، پرتستانها و نیز کاتولیکها تعلق دارد. [۸۵]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۱۷۶، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
[۸۶]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۲۰۳، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
۲.۶ - بازار تبریزکهنترین بافت تاریخی تبریز که به صورت مجموعه واحد و یکدست باقیمانده، بازار تبریز است. این بازار با ویژگیهای معماری، تنوع مشاغل، وجود راستهها، سرایها و تیمچهها، یکی از بزرگترین و پر رونقترین بازارهای ایران است و نیز نشانهای از وسعت و اهمیت شهر تبریز به شمار میرود. تبریز به سبب قرار گرفتن بر سر راههای غرب به شرق و شمال به جنوب یکی از مراکز مهم ارتباطی و اقتصادی ایران بوده، و هماکنون نیز این موقعیت را دارا ست. از اینرو، از دیرباز توجه جغرافیانگاران و جهانگردان را برانگیخته است و هر یک به گونهای ویژگیهای این شهر و بازارش را وصف کردهاند (دنباله مقاله، گزارشهای جغرافیانگاران و جهانگردان). این بازار به همان نسبت که آباد و ثروتمند و همواره پر از کالا بوده، شاهد تاخت و تاز دشمنان و قهر طبیعت نیز بوده است؛ چنانکه بخش وسیعی از آن در زمین لرزه ۱۱۹۴ق از میان رفت و پس از بازسازی بازارچههایی در پشت دروازههای اصلی شهر پا گرفت؛ نظیر بازارچههای سرخاب، خیابان و استانبول که امروزه نیز به همین نامها دایرند. [۸۷]
کارنگ، عبدالعلی، قدیمترین مأخذ که نام تبریز در آن برده شده، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، تبریز، ۱۳۴۵ش، س ۱۸، شم ۲.
[۸۸]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۲۴- ۲۷، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
بازار تبریز در روزگار قاجار، آنگاه که شهر ولیعهدنشین بود، روز به روز توسعه پیدا کرد و تیمچهها و سرایهای بسیاری بنا گردید و بیشتر آنها به اواخر سده ۱۳ق/ ۱۹م مربوط است. [۸۹]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۲۷، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
[۹۰]
Werner، Ch، ج۱، ص۸۳، An Iranian Town in Transition، Wiesbaden، ۲۰۰۰.
بخشی از بازار در دوره قاجار از سوی دولتمردان مقیم تبریز ساخته شده است که بازار و سرای امیر، دالان خان و توابع آن از آن جملهاند که به ترتیب، توسط میرزا محمدخان امیرنظام، پیشکار آذربایجان در دوران قهرمان میرزا و فریدون میرزا [۹۱]
جهانگیرمیرزا، تاریخ نو، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۲۷ش.
[۹۲]
جهانگیرمیرزا، تاریخ نو، ج۱، ص۲۹۴، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۲۷ش.
[۹۳]
سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ تاریخ قاجاریه، ج۲، ص۶۰۲، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۹۴]
Werner، Ch، ج۱، ص۸۳، An Iranian Town in Transition، Wiesbaden، ۲۰۰۰.
و احمدخان دنبلی، بیگلربیگی تبریز [۹۵]
Werner، Ch، ج۱، ص۸۳، An Iranian Town in Transition، Wiesbaden، ۲۰۰۰.
بنا گردیدهاند.بخشی دیگر نیز که قسمت وسیع آن است، از سوی بازرگانان و نیکوکاران ساخته شده که امروز نیز به نام آنها معروف است، مانند سرای میرزا مهدی، حاج سیدحسین و دیگر سرایها. [۹۶]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴، تهران، ۱۳۵۲ش.
[۹۷]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۳۳- ۳۵، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
[۹۸]
Werner، Ch، ج۱، ص۸۳، An Iranian Town in Transition، Wiesbaden، ۲۰۰۰.
به نوشته فلاندن، [۹۹]
فلاندن، اوژن، سفرنامه، ج۱، ص۷۴، ترجمه حسین نورصادقی، اصفهان، ۱۳۲۴ش.
سقف بازار تبریز تا اواخر سده ۱۹م از چوب بوده است که بعدها از سوی طهماسب میرزا مجدالدوله برچیده شد و به جای آن طاقها و گنبدهای آجری احداث گردید. [۱۰۰]
تحقیقات میدانی مؤلف.
مجموعه بازار تبریز متشکل از ۷۱۵، ۴ واحد اقتصادی (حجره و دکان) شامل ۲۰ راسته و راسته بازار، ۳۵ سرا، ۲۵ تیمچه، ۱۱ دالان که هنوز هم مرکز اصلی داد و ستد این شهر است. بازار تبریز با سازه آجری بیهمتا و معماری در خور تحسین خود، اصلیترین یادگار تاریخی شهر و زیباترین و یکپارچهترین بازار ایران است. [۱۰۱]
تحقیقات میدانی مؤلف.
بزرگترین گنبد بازار، گنبد تیمچه امیر و زیباترین قسمت بازار تیمچه مظفریه است که در ۱۳۰۵ق، از سوی شیخ جعفر قزوینی ساخته شده، و بهنام مظفرالدین میرزا، مظفریه نامیده شده است. [۱۰۲]
کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، ج۱، ص۴۹-۵۱، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش.
یکی از آثار بسیار زیبای تبریز که به دوره قاجاریه مربوط است و امروزه از گردشگاههای بسیار دلانگیز به شمار میآید، عمارت و نزهتگاه شاهگلی (امروزه ایل گولی) است. این مجموعه شامل استخری بزرگ و بنایی در وسط آن است که قهرمان میرزا، پسر هشتم عباس میرزا نایبالسلطنه در جنوب شرقی شهر ساخته است. [۱۰۳]
نادر میرزا قاجار، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، ج۱، ص۲۳۶-۲۳۷، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۱۳۷۳ش.
۳ - جهانگردان قبل صفویهمؤلفان کتابهای مسالک و ممالک مانند ابن خردادبه، بلاذری و اصطخری در سدههای ۳ و ۴ق، از تبریز نام برده، و آن را یکی از شهرهای کوچک آذربایجان شمردهاند. مقدسی آنجا را گوهری گرانبها با وفور اشجار و میوه و آبهای روان وصف کرده است. ابوعلی مسکویه هم آنجا را شهری مهم با بارویی استوار، باغهای پر درخت و مردمان شجاع یاد کرده است. مؤلف حدود العالم نیز آنجا را پر نعمت و آبادان مینویسد که بر گرد آن بارهای قرار دارد. ۳.۱ - ناصرخسرو قبادیانیدر این میان، ناصرخسرو قبادیانی نخستین سیاحی است که درباره تبریز در سده ۵ق آگاهی بیشتری به دست میدهد. وی در ۲۰ صفر ۴۳۸ق، ۴ سال پس از زمینلرزه ویرانگر ۴۳۴ق در مسیر مسافرت به گفته خود، در پنجم شهریورماه قدیم به تبریز رسیده است. به رغم وقوع زمینلرزه، آنجا را شهری آبادان، طول و عرضش را ۴۰۰، ۱ گام آورده است. وی تلفات زمینلرزه را ۴۰ هزار تن نوشته است (که با توجه به شرایط زیستی و اجتماعی آن روزگار اغراقآمیز مینماید) و نیز از دیدار خود با قطران تبریزی یاد مینماید. [۱۰۷]
ناصرخسرو، سفرنامه، ج۱، ص۶، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۶ش.
یاقوت حموی (۵۷۴- ۶۳۶ق)، تبریز را شهری آباد و زیبا، با باروی استوار بر گرد آن و نهرهای متعدد که از میان شهر میگذشتهاند و با باغهای میوه بسیار وصف نموده است و از پارچههای عبایی، سقلاطون، خطایی و ابریشمی که از آنجا به دیگر شهرها فرستاده میشد، یاد کرده است. قزوینی، صاحب آثار البلاد، دیگر جغرافیانگار سده ۷ق، تبریز را شهری صاحب قلعه، با چشمههای آب گرم، مردمانی صاحب صنعت وصف کرده است و از پارچههای عَتّابی و اطلس که در آنجا بافته میشد، نام برده، میگوید که مردم آنجا با مسکوک مسی معامله مینمایند. ۳.۲ - مارکوپولومارکوپولو، جهانگرد معروف ونیزی که در اواخر سده ۷ق/۱۳م به مشرقزمین آمده، در گزارشهای خود تبریز را شهری بزرگ و آباد وصف کرده، و نوشته است: مردم آنجا از راه تجارت و هنر زندگی میکنند؛ شهر جایگاهی عالی دارد و کالاهای بازرگانی بسیاری از هند، بغداد، هرمز و دیگر نقاط به آنجا وارد میشود و بازرگانان فرنگ برای خرید محصولات داخلی فراوانی که به اینجا (ونیز) میرسد، به تبریز میآیند؛ سنگهای قیمتی و بسیار گرانبها به وفور در این شهر یافت میشود و بازرگانان از این سنگها به صورت عمده خرید میکنند؛ ساکنان اصلی شهر مسلماناناند؛ پیروان آیین مسیح، شامل ارامنه، نسطوریها و یعقوبیها نیز در آنجا زندگی میکنند. [۱۱۰]
The Travels of Marco Polo، tr A Ricci، ج۱، ص۳۲-۳۳، New Delhi، ۲۰۰۱.
حمدالله مستوفی، مورخ و جغرافیانگار سده ۸ق، تبریز را قُبة الاسلام نامیده، و از دروازههای شش گانه آن اوجان (جنوب)، اهر (شمال شرق)، شروان (شمال غرب)، سردرود (جنوب غربی)، شام (غرب) و سراورود (شرق) را نام برده است. وی مسجد علیشاه، مقبرة الشعرای سرخاب، مزارات برخی از عارفان، فقیهان و زاهدان، همچنین نواحی تابعه این شهر را به تفصیل شرح داده، و مردمان آنجا را خوشصورت وصف کرده است. [۱۱۱]
مستوفی، حمدالله، نزهة القلوب، ج۱، ص۷۵-۷۷، به کوشش لسترنج، لیدن، ۱۳۳۱ق/۱۹۱۳م.
ابن بطوطه که در زمان ایلخانی ابوسعید بهادرخان (حکومت ۷۱۶-۷۳۶ق) از تبریز دیدار کرده است، از آرامگاه غازانخان و مدرسهای که در آنجا دایر بوده، از ویژگی و زیبایی بازار تبریز (که آنرا بازار غازان مینامد) و تخصیص هر یک از بازارها به یکی از صنفها و حرفهها، از فراوانی ثروت شهر، همچنین از مسجد علیشاه جیلانی و جز آن به تفصیل سخن گفته است. ۳.۳ - کلاویخوکلاویخو، سفیر پادشاه اسپانیا به دربار تیمور که در حدود سال ۸۰۶ق/۱۴۰۳م در تبریز بوده است، این شهر را چنین وصف مینماید: تبریز شهر بزرگی است که میان دو رشته کوه قرار گرفته، رشته کوه شمالی دارای هوای سرد با قله پوشیده از برف است (ظاهراً باید اشاره به رشته کوه سهند باشد که در جنوب تبریز است) از جویبارهای آن آب آشامیدنی جاری است که آب آن را به تمام خانهها میرسانند؛ در سراسر شهر خیابانهای پهن و میدانهای وسیع است که در پیرامون آنها ساختمانهای بزرگ دیده میشود؛ در بازارها و خیابانها همه نوع کالا فروخته میشود...؛ و در سراسر تبریز ساختمانهای زیبا و مساجد بسیار وجود دارد. این مساجد با کاشیهای آبی و طلایی آراسته شدهاند؛ وی همچنین از ساختمان و کاخ بزرگ دولتخانه و گرمابههای عالی و سقاخانهها که تابستانها در آنها یخ میانداختند و مردم با ظرفهای مسی و برنجی از آنها آب مینوشیدند، اشاره دارد. [۱۱۳]
کلاویخو، ر، سفرنامه، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۴، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۳۷ش.
۳.۴ - جهانگردان ونیزیدر دوران فرمانروایی ترکمانان آق قویونلو و پس از آن، سفیرانی از جانب دولت ونیز به ایران آمدند که هدف عمده آنان ایجاد اتحاد با امیران برضد دولت عثمانی بود. یوزافا باربارو، آمبروزیوکُنتارینی، کاترینو زنو، جیوان آنجللو (آنجوللو)، وینچنتو دالساندری و چند نفر بازرگان از آن جملهاند. هر یک از اینان، مشاهدات خود را در سفرنامهای گرد آورده، و درباره شهر تبریز آگاهیهایی به دست دادهاند: باربارو، از نمایش حیوانات گوناگون، بازی گرگها در میدان بزرگ شهر، [۱۱۴]
سفرنامههای ونیزیان در ایران شش سفرنامه، ترجمه منوچهر امیری، ج۱، ص۶۲ - ۶۵، تهران، ۱۳۴۹ش.
و زیبایی کاخ شاهی آنجا [۱۱۵]
سفرنامههای ونیزیان در ایران شش سفرنامه، ترجمه منوچهر امیری، ج۱، ص۶۸، تهران، ۱۳۴۹ش.
یاد کرده است؛کنتارینی تبریز را محصور با دیوارهای گِلی غمانگیز وصف کرده است. [۱۱۶]
سفرنامههای ونیزیان در ایران شش سفرنامه، ترجمه منوچهر امیری، ج۱، ص۱۳۴-۱۳۶، تهران، ۱۳۴۹ش.
[۱۱۷]
کارنگ، عبدالعلی، قدیمترین مأخذ که نام تبریز در آن برده شده، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، تبریز، ۱۳۴۵ش، س ۱۸، شم ۲.
[۱۱۸]
سفرنامههای ونیزیان در ایران شش سفرنامه، ترجمه منوچهر امیری، ج۱، ص۴۴۵، تهران، ۱۳۴۹ش.
جهانگردان ونیزی عموماً تبریز را شهری بزرگ و باشکوه یاد کردهاند. به گزارش آنها محیط تبریز ۲۴ میل بوده است. کاخها و خانههای باشکوه داشته، و در نواحی پیرامونی شهر چشمههای بسیاری روان بوده است. به نوشته آنان کاخهای شاهی بسیار آراسته بوده است و مردم اتاقهای خود را گچبری کرده، با شنگرف میآراستهاند. [۱۱۹]
سفرنامههای ونیزیان در ایران شش سفرنامه، ترجمه منوچهر امیری، ج۱، ص۳۸۱-۳۸۲، تهران، ۱۳۴۹ش.
این بازرگانان از ویژگیها، زیباییها و جزئیات مسجد باشکوهی که در وسط شهر برپا بوده است و آن را عمارت عالیقاپو میخواندهاند، یاد کردهاند [۱۲۰]
سفرنامههای ونیزیان در ایران شش سفرنامه، ترجمه منوچهر امیری، ج۱، ص۳۸۲، تهران، ۱۳۴۹ش.
همچنین از دژ زیبای شهر که در جانب شرق قرار داشته، نام برده، و هوای تبریز را دل انگیز و باغات و گیاهان آنجا را گونهگون وصف نمودهاند. به نوشته این بازرگانان، ساکنان تبریز را ایرانیان، ترکمانان، عشایر هواخواه صفویه و ارامنه تشکیل میدادند و یهودیان نیز اگرچه اقامت دائم در آنجا نداشتهاند، اما برای داد و ستد به تبریز میآمدهاند. [۱۲۱]
سفرنامههای ونیزیان در ایران شش سفرنامه، ترجمه منوچهر امیری، ج۱، ص۳۸۶، تهران، ۱۳۴۹ش.
از نظر اقتصادی تبریز محل آمد و شد بازرگانان بوده است و در بازارهای آن همه نوع کالا از ابریشم، مروارید خلیج فارس، پارچههای حلب و بروسه و قسطنطنیه عرضه میشده است و حریر سرخ را از تبریز به حلب و عثمانی میبردهاند. [۱۲۲]
سفرنامههای ونیزیان در ایران شش سفرنامه، ترجمه منوچهر امیری، ج۱، ص۳۸۷، تهران، ۱۳۴۹ش.
در سفرنامه بازرگانان، آگاهیهای بسیاری درباره کاخ سلطان حسن آق قویونلو که هشتبهشت نامیده میشد، آمده است. این کاخ در وسط باغی بزرگ نزدیک شهر ساخته شده بوده، و در محوطه آن مسجدی زیبا قرار داشته است. همچنین بیمارستان یا مارستان بزرگ با تالارهای وسیع در همانجا واقع بوده است که در زمان سلطان حسن و سلطان یعقوب بیش از هزار تن از بیماران و بینوایان در آنجا بستری بودهاند. [۱۲۳]
سفرنامههای ونیزیان در ایران شش سفرنامه، ترجمه منوچهر امیری، ج۱، ص۳۸۸-۳۹۲، تهران، ۱۳۴۹ش.
۴ - سفرنامه جهانگردان بعد صفویهدر دوران فرمانروایی صفویان جهانگردان بسیاری به ایران آمدهاند. در سفرنامههای آنان آگاهیهای چندی (اگرچه گاه نادرست و اغـراقآمیز) درباره تاریخ سیاسی و اجتماعی و زندگی روزمره مردم ایران وجود دارد. بخشی از این نوشتهها به وصف شهر تبریز اختصاص دارد: ۴.۱ - اولیا چلبی و حاجی خلیفهمحمد ظلّی ابن درویش، معروف به اولیا چلبی، جهانگرد معروف ترک عثمانی که در حدود سال ۱۰۵۰ق/۱۶۴۰م به تبریز آمده، آنجا را شهری بزرگ و دلاویز وصف نموده، و درباره نام و بنای تبریز آگاهی مشروحی به دست داده است. [۱۲۴]
اولیا چلبی، سیاحتنامه، ج۲، ص۲۴۵-۲۴۶، به کوشش احمد جودت، استانبول، ۱۳۱۴ق.
وی دور تبریز را در سده ۱۱ق/۱۷م، ۶ هزارگام و محدود به دیوارهای قلعه که آثارش پدیدار بوده، نوشته است. ۳۰۰ برج نگهبانی و ۶ دروازه داشته است که از هر دروازه ۵۰۰ سرباز محافظت میکردند؛ نام دروازهها را اوجان، باب شروان، دروازه سردرود، باب شام غازان، باب سرو (سراو = سراب)، و باب تبریز آورده است [۱۲۵]
اولیا چلبی، سیاحتنامه، ج۲، ص۲۴۶، به کوشش احمد جودت، استانبول، ۱۳۱۴ق.
و محلات تبریز را دمشقیه، پل باغ (شاید کوچه باغ)، میخواران، رزجو (احتمالاً ویجویه که وَزِجی گویند)، شتربان (دَوَچی)، دیک (دیکباشی)، خیابان، امیرقز (امیرخیز)، سرخاب و چارمندر نوشته است. [۱۲۶]
اولیا چلبی، سیاحتنامه، ج۲، ص۲۵۱، به کوشش احمد جودت، استانبول، ۱۳۱۴ق.
اولیا چلبی [۱۲۷]
اولیا چلبی، سیاحتنامه، ج۲، ص۲۴۶- ۲۴۸، به کوشش احمد جودت، استانبول، ۱۳۱۴ق.
اطلاعات فراوانی در اشکال و اوصاف قلعه تبریز به دست میدهد. وی شمار مساجد تبریز را ۳۲۰ محراب میآورد و برخی از آنها را میراث سلاطین ماضیه و گروهی دیگر را از بناهای خانان و وزرای آل عثمان و اعیان مملکت یاد میکند و درباره مسجد سلطانحسن (حسن پادشاه) آق قویونلو و نیز مسجد جهانشاه قرا قویونلو اطلاعات مبسوطی به دست میدهد [۱۲۸]
اولیا چلبی، سیاحتنامه، ج۲، ص۲۴۸-۲۵۰، به کوشش احمد جودت، استانبول، ۱۳۱۴ق.
و آنها را شاهکار معماری میشمارد. اولیا چلبی ضمن اشاره به تاریخ شهر تبریز از مقامهای مختلف شهر و حکومت مانند مفتی، کلانتر، ملا، شیخالسادات، داروغه، قورچیباشی و ایشیک آقاسی نام میبرد که اداره امور شهر را در دست داشتهاند. او امنیت شهر تبریز را نیز ستوده است. [۱۲۹]
اولیا چلبی، سیاحتنامه، ج۲، ص۲۴۷- ۲۴۸، به کوشش احمد جودت، استانبول، ۱۳۱۴ق.
همچنین وی مدارس، دارالحدیث، مکتب اطفال، چشمهها و سَبیلها (سقاخانه) و تکایای تبریز را وصف کرده است. برخی از این تکایا مانند تکیه میرحیدر [۱۳۰]
اولیا چلبی، سیاحتنامه، ج۲، ص۲۵۰، به کوشش احمد جودت، استانبول، ۱۳۱۴ق.
هماکنون نیز موجود است و به همین نام (حیدر تکیهسی) نامیده میشود [۱۳۱]
ابن کربلایی، حافظحسین، روضات الجنان، ج۱، ص۴۶۷- ۴۶۸، به کوشش جعفر سلطان القرائی، تهران، ۱۳۴۴- ۱۳۴۹ش.
که در اوایل محله سرخاب، میان جنوب غربی مقبره سید حمزه و ساحل شمالی مهرانرود واقع است. [۱۳۲]
سلطان القرائی، جعفر، مقدمه بر روضات الجنان و جنات الجنان (نک : هم، ج۱، ص۵۹۶- ۵۹۷، ابنکربلایی).
اولیا چلبی در ستایش تبریز، آنجا را با خیابانها و کوچههای تمیز که هر روز جاروب و آبپاشی میشده، و نیز از فراوانی آب آنجا یاد کرده است. [۱۳۳]
اولیا چلبی، سیاحتنامه، ج۲، ص۲۶۰، به کوشش احمد جودت، استانبول، ۱۳۱۴ق.
به نوشته وی داد و ستد در تبریز با پولهای رایج ایرانی مانند بیستی، عباسی و آلتون صورت میگرفت و پولهای خارجی در بازارهای آن رایج نبوده است. او به ضرابخانه تبریز اشاره کرده، و از تنبیه شدید خلافکاران در خرید و فروش نیز یاد کرده است. [۱۳۴]
اولیا چلبی، سیاحتنامه، ج۲، ص۲۶۱، به کوشش احمد جودت، استانبول، ۱۳۱۴ق.
همو مینویسد که هزاران باغ و باغچه در این شهر وجود داشته که معروفترین آنها باغ شاه یعقوب بوده است. او همچنین از خیابان شاهصفی که تفرجگاه اهالی شهر بوده، و نیز چوگانبازی، اسبدوانی و تماشای جنگ حیوانات مانند شتر و خروس که از دیگر تفریحات مردم بوده است و همچنین دامنه کوه سرخاب که از فراز آن دریاچه ارومیه دیده میشده، و از تفرجگاههای مردم بوده، یاد کرده است. [۱۳۵]
اولیا چلبی، سیاحتنامه، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۴، به کوشش احمد جودت، استانبول، ۱۳۱۴ق.
حاجی خلیفه (۱۰۱۷- ۱۰۶۷ق/ ۱۶۰۸- ۱۶۵۷م)، جهانگرد و مؤلف کتاب جهاننما در جغرافیا و نیز کتابهای دیگر در تاریخ و کتابشناسی که در ۱۰۴۵ق/۱۶۳۵م، هنگام لشکرکشی سلطان مراد چهارم به تبریز، در التزام رکاب او بوده، و در تبریز حضور داشته، و نظارهگر تخریب مسجد علیشاه بوده است، آگاهیهایی از تبریز به دست میدهد: وی بنای شنب غازان را به برج گالاته (غلطه) استـانبول تشبیه کـرده است. همچنین خانههای تبریز را باشکوه، باغهای آنجا را مصفا و بازارهایش را وسیع خوانده است. جـوامع و مساجد عالی آنجا، از جمله مسجد حسن پادشاه و مسجد جهانشاه و زیباییهای آنها را وصف نموده، و نوشته است که مردم تبریز به آموختن علم شهرت دارند. [۱۳۶]
نخجوانی، حسین، چهل مقاله، ج۱، ص۲۸، به کوشش یوسف خادم هاشمینسب، تبریز، ۱۳۴۳ش.
۴.۲ - سفرای کشورهای اروپاییگارثیا دِسیلوا، سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس که در ۱۰۲۷ق/ ۱۶۱۸م به حضور شاه رسید، [۱۳۷]
فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، ج۴، ص۱۹۲، تهران، ۱۳۵۲ش.
اروپایـی دیگری است که در سفرنامهاش درباره تبریز مینویسد: دیوارها و قلعههای تبریز که در جنگ ایران و عثمانی خراب شده بود، توسط شاه عباس از بیخ کنده شد و این شهر که روزگاری شهری زیبا بود، خراب و ویران است. [۱۳۸]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۷۰- ۷۱، تهران، ۱۳۵۲ش.
آنتونیو دوگوهآ، فرستاده پرتغال که ۳ بار به ایران آمده است، [۱۳۹]
فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، ج۴، ص۱۶۸-۱۹۲، تهران، ۱۳۵۲ش.
در سفرنامهاش اطلاعاتی درباره جنگهای ایران و عثمانی و تسخیر تبریز به دست شاه عباس، آورده است. [۱۴۰]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۷۱، تهران، ۱۳۵۲ش.
سِر تـوماس هربرت (که همراه سفیر انگلستان، به دربار شاه عباس آمده بود [۱۴۱]
فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، ج۴، ص۲۷۰، تهران، ۱۳۵۲ش.
) در سفرنامه خود، ضمن اشاره به جنگهای ایران و عثمانی در زمان سلیم و سلیمان، تبریز را بزرگترین شهر ماد و کُرسینشین تمام ایالت دانسته، و کوهستانی را که تبریز در دامنه آن قرار دارد، تاوروس نامیده است و گوید که ایرانیان این شهر را تبریز مینامند. [۱۴۲]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۷۱-۷۲، تهران، ۱۳۵۲ش.
۴.۳ - اسفار ششگانه تاورنیهژان باپتیست تاورنیه، یکی از بزرگترین جهانگردان فرانسوی است که چندین بار به شرق مسافرت کرد و سفرهای او به اسفار ششگانه معروف است، [۱۴۳]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۷۲، تهران، ۱۳۵۲ش.
در سفرنامهاش اطلاعات مبسوطی درباره تبریز در سده ۱۷م به دست میدهد. او تبریز را شهری بزرگ و پر جمعیت وصف کرده، و به اشتباه آنجا را همان اکباتان قدیم، پایتخت مادها دانسته است؛ نیز از تجارت پر رونق، به ویژه تجارت ابریشم و میزان بالای گردش پول در بازارهای آن یاد کرده است. [۱۴۴]
تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ج۱، ص۶۶، ترجمه ابوتراب نوری، به کوشش حمید شیرانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
به نوشته او بیشتر ساختمانهای تبریز از خشت خام، و خانههای بزرگان شهر دو طبقه بوده است. [۱۴۵]
تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ج۱، ص۶۷، ترجمه ابوتراب نوری، به کوشش حمید شیرانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
تاورنیه در سفرنامه خود شرح مفصلی درباره مساجد تبریز از جمله مسجد جهانشاه و کاشیهای رنگارنگ و زیبای آن آورده است. [۱۴۶]
تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ج۱، ص۶۷- ۶۸، ترجمه ابوتراب نوری، به کوشش حمید شیرانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
به گزارش تاورنیه در میدان تبریز روزانه دو نوبت به هنگام طلوع و غروب آفتاب نقاره نواخته میشد که او از آن به عنوان کنسرتی بد صدا از کوس و کرنا یاد کرده است. وی ضمن نام بردن از مقبره و زیارتگاه عینالی، بر این باور است که درگذشته این زیارتگاه یک کلیسا بوده است که مسلمانها آنجا را به مسجد بدل ساختهاند. [۱۴۷]
تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ج۱، ص۷۰، ترجمه ابوتراب نوری، به کوشش حمید شیرانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
جهانگردان فرانسوی دیگر مانند فیلیپ، لابولای لوگور، الکساندر دورود، و پوله که در سده ۱۱ق/۱۷م به ایران آمدهاند، اطلاعاتی مشابه تاورنیه و دیگران به دست میدهند. [۱۴۸]
مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ج۱، ص۷۴-۷۷، تهران، ۱۳۵۲ش.
۴.۴ - شاردن و الئاریوس و ژوبرشاردن، سیاح مشهور فرانسوی که در زمان شاه عباس دوم و شاه سلیمان به ایران آمده، بزرگترین سیاح فرانسوی است که آگاهیهای بسیاری درباره شهرهای ایران از جمله تبریز در سده ۱۱ق/۱۷م از دیدگاه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و جز آنها را در سفرنامه خود (سفرنامه شاردن) گردآوری کرده است. او تبریز را شهری بزرگ و پرجمعیت (حدود ۵۰۰ هزار تن) و از لحاظ بازرگانی و ثروت دومین شهر ایران عنوان کرده است. به گزارش وی، شهر تبریز دارای ۱۵ هزار باب دکان بوده، و بازار آن پر رونقترین بازارهای آسیا به شمار میرفته که دکانهای آن انباشته از کالاهای متنوع بوده است و بازرگانان آن شهر در سراسر عثمانی، مسکو، تاتارستان، هندوستان و کرانههای دریای سیاه به داد و ستد میپرداختهاند و همچنین بازرگانان خارجی از دیگر کشورها در آنجا به تجارت اشتغال داشتهاند. او بازار قیصریه تبریز را زیباترین و خوشنماترین بازارها خوانده است که در آنجا انواع کالاهای تجملی و گرانبها، جواهرات و سنگهای قیمتی عرضه میشده است و رونق بازرگانی تبریز به حدی بوده که در آن ۳۰۰ کاروانسرا وجود داشته است. به نوشته او خانههای مردم تبریز همه دارای باغچه بوده است و مردم برای استراحت و تفریح در قهوهخانههای متعدد شهر چای مینوشیدند و قلیان میکشیدند. به گزارش وی تبریز در آن روزگار دارای ۳ بیمارستان بوده است که به رایگان بیماران و نیازمندان را در آنجا درمان میکردند. [۱۴۹]
شاردن، ژان، سیاحتنامه، ج۲، ص۴۰۲-۴۰۵، ترجمه محمد عباسی، تهران، ۱۳۳۵ش.
[۱۵۰]
شاردن، ژان، سیاحتنامه، ج۲، ص۴۰۸، ترجمه محمد عباسی، تهران، ۱۳۳۵ش.
آدام اُلئاریوس آلمانی که در ۱۰۴۳ق/۱۶۳۳م از راه مسکو به تبریز آمده بود، مانند دیگر سیاحان هوای تبریز را سالم و برطرف کننده تب از تن بیماران تبدار وصف کرده، و از اقامت پادشاهان صفویه در آنجا سخن گفته است. [۱۵۱]
الئاریوس، آدام، سفرنامه، ج۱، ص۲۴۹، ترجمه احمد بهپور، تهران، ۱۳۶۳ش.
پیر آمده ژوبر فرانسوی که از جانب ناپلئون بناپارت برای ایجاد روابط دوستانه میان ایران و فرانسه در ۱۲۲۱ق/۱۸۰۶م به دربار فتحعلیشاه قاجار آمده بود، [۱۵۲]
سدیو، ل.آ. ، مختصری درباره ژوبر، ج۱، ص۱۷، ضمن مقدمه مسافرت به ارمنستان و ایران (نک : هم، ژوبر ).
شرح سفر خود را در کتابی با عنوان مسافرت به ارمنستان و ایران گردآوری کرده است و درباره شهر تبریز چنین مینویسد: تبریز با توجه به وسعت و بازرگانیاش دومین شهر ایران است. جمعیت آن را ۵۰ هزار نفر میدانند. دیوارهایش بلند و دارای برج و بارو ست. دروازههایش از کاشیهای رنگارنگ زیور یافته است. بازارهایش زیبا و مساجد آن بزرگ و منارههایشان کوتاهتر از منارههای مساجد عثمانی است. [۱۵۳]
سدیو، ل.آ. ، مختصری درباره ژوبر، ج۱، ص۱۹۹-۲۰۱، ضمن مقدمه مسافرت به ارمنستان و ایران (نک : هم، ژوبر ).
وی همچنین به آثار ویرانی زمینلرزههای هولناک نیز اشاره کرده است. [۱۵۴]
سدیو، ل.آ. ، مختصری درباره ژوبر، ج۱، ص۱۹۷، ضمن مقدمه مسافرت به ارمنستان و ایران (نک : هم، ژوبر ).
۴.۵ - توصیف دوسرسی و دیولافواکنت دوسرسی، سفیر فوقالعاده دولت فرانسه که مدت یکسال (۱۲۵۵-۱۲۵۶ق/ ۱۸۳۹-۱۸۴۰م) در ایران بوده، مشاهدات خود را در کتابی با عنوان ایران در ۱۸۳۹-۱۸۴۰م منتشر کرده است. یاداشتهای او از نظر شناخت شهرهای میان راه، بهویژه شهرها و روستاهای ایران در آن زمان از اهمیت ویژهای برخوردار است. وی درباره تبریز مینویسد: با اینکه تبریز پایتخت ایران نیست، اما به سبب روابط نزدیکش با کشورهای اروپایی و جایگاه جغرافیاییاش، یکی از مهمترین و ثروتمندترین شهرهای ایران به شمار میآید. باغهای سرسبزی که مانند کمربندی شهر را احاطه کرده، گنبد مسجدها که سر به آسمان کشیده، حصار کنگرهدار شهر همه نشانه این است که به شهر قابل توجهی نزدیک میشویم. [۱۵۵]
سرسی، لوران، ایران در ۱۸۳۹-۱۸۴۰م، ج۱، ص۸۸، ترجمه احسان اشراقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
روابط بازرگانی میان تبریز و کشورهای اروپایی و نواحی مجاور روسیه نیز موجب شده است که مردم این شهر از برخی از دستاوردهای تمدن امروزی آگاهی یابند. [۱۵۶]
سرسی، لوران، ایران در ۱۸۳۹-۱۸۴۰م، ج۱، ص۸۹، ترجمه احسان اشراقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
به نوشته سرسی، به سبب عدم امنیت و جنگهای داخلی افغانستان و تاخت و تازهای خانهای خیوه و بخارا که موجب ناامنی در نواحی پیرامونی دریای مازندران شده بود، بازرگانان هندی و آسیای مرکزی ترجیح میدادند که کالاهایشان را از ایران عبور دهند. به این ترتیب، تبریز انبار کالاهای این بازرگانان شده بود که در آنجا میفروختند، مبادله و یا صادر میکردند. او بازار تبریز را به نمایشگاهی از افرادی با لباسهای رنگارنگ و عادات و رسوم مختلف مشرقزمین تشبیه کرده است. [۱۵۷]
سرسی، لوران، ایران در ۱۸۳۹-۱۸۴۰م، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۳، ترجمه احسان اشراقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
به گزارش سرسی کوچههای تبریز تنگ و غمانگیز بوده است و دو طرف کوچهها دیوارهای بلندی داشتند. او درهای خانههای تبریزیان را به سوراخ کوچکی تشبیه کرده است که تنها یک نفر میتوانسته است وارد خانه شود، اما پس از عبور از آن مدخل تنگ، حیاطی وجود داشته که مزین به درخت و گل و یا باغی باصفا بوده است. [۱۵۸]
سرسی، لوران، ایران در ۱۸۳۹-۱۸۴۰م، ج۱، ص۸۸-۱۱۷، ترجمه احسان اشراقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
مادام دیولافوا (که در ۱۲۹۸ق/۱۸۸۱م همراه همسرش به ایران آمده است) در شرح جزئیات سفر، درباره تبریز مینویسد: در مدخل تبریز به پلی که بر روی آجیسو بسته شده است، رسیدیم. [۱۵۹]
دیولافوا، ژان، سفرنامه، ج۱، ص۴۴، ترجمه علیمحمد فرهوشی، تهران، ۱۳۶۱ش.
این پل آجری به طول ۶۰ متر و عرض ۵ متر است و پایههای آن با سنگ آهکی بنا شده است و کتیبهای هم در بالای آن دیده میشود. [۱۶۰]
دیولافوا، ژان، سفرنامه، ج۱، ص۴۵، ترجمه علیمحمد فرهوشی، تهران، ۱۳۶۱ش.
او افزوده است: در آنطرف پل باغات میوه که در امتداد خیابانی طویل قرار دارند، دیده میشود. وی ضمن بحث از محلات شهر، از کثرت گداها که لاغر و رنگپریده و مانند اسکلت متحرکی به نظر میآمدند، نیز سخن گفته است. [۱۶۱]
دیولافوا، ژان، سفرنامه، ج۱، ص۴۵-۴۶، ترجمه علیمحمد فرهوشی، تهران، ۱۳۶۱ش.
۴.۶ - سفرنامه جکسنآبراهام جکسن، استـاد دانشگاه کلمبیـا در آمریکا (که در ۱۳۲۱ق/۱۹۰۳م به ایران آمده است [۱۶۲]
جکسن، ا. و. ویلیامز، سفرنامه، ج۱، ص۱۷، ترجمه منوچهر امیری و فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۵۷ش.
) درباره تبریز چنین مینویسد: تبریز ولیعهدنشین و مرکز بازرگانی آذربایجان است. عمر و زادگاه آن مجهول است، اما هزار سال جزئی از زندگانی این شهر محسوب میشود. [۱۶۳]
جکسن، ا. و. ویلیامز، سفرنامه، ج۱، ص۵۷، ترجمه منوچهر امیری و فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۵۷ش.
او ضمن اشاره به بنای نخستین و نام تبریز، [۱۶۴]
جکسن، ا. و. ویلیامز، سفرنامه، ج۱، ص۵۷، ترجمه منوچهر امیری و فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۵۷ش.
خانههای آنجا را یک طبقه با بامهای مسطح ساخته شده از گِل و آهک و ظاهری غمانگیز، اما با حیاطهایی مصفا و آراسته به باغچه و حوض برای ذخیره کردن آب وصف کرده است. او نیز مدخل خانههای تبریزیان را بیرونق و خشک و بیروح دانسته که بیننده تصور نمیکرده است که درون اتاقها را با قالیچهها و پردههای پر نقش و نگار به زیبایی آراسته باشند. [۱۶۵]
جکسن، ا. و. ویلیامز، سفرنامه، ج۱، ص۵۸، ترجمه منوچهر امیری و فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۵۷ش.
به گزارش جکسن، تبریز در آن زمان دارای ۲۴ محله یا بخش بوده است که هر محله به وسیله کدخدایی اداره میشد و کوچههای آن خاکی و شبانگاه تاریک بوده است. [۱۶۶]
جکسن، ا. و. ویلیامز، سفرنامه، ج۱، ص۵۹، ترجمه منوچهر امیری و فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۵۷ش.
وی از دو بنای معروف، یعنی مسجد علیشاه (ارگ) و مسجد کبود (جهانشاه) و نیز قلعه تبریز، و از وجود ۳۱۸ مسجد، مزار ۸ امامزاده و مدفن برخی اصحاب رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در کوه سهند و تعصـب تبـریـزیان در مسلمـانی (چنـانکه وجـود یهـودان را برنمیتافتند) از شبکه آبرسانی، بازار تبریز، میدانها، مغازهها، از باغ و کاخ ییلاقی ولیعهد و باغ شمال به تفصیل بحث کرده است. [۱۶۷]
جکسن، ا. و. ویلیامز، سفرنامه، ج۱، ص۵۹-۷۲، ترجمه منوچهر امیری و فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۵۷ش.
به نوشته اعتمادالسلطنه در مرآة البلدان در دوره قاجاریه ۵ دولت روسیه، انگلیس، فرانسه، عثمانی و بلژیک در تبریز کنسولگری داشتند. [۱۶۸]
اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة البلدان، ج۱، ص۵۵۵، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۷ش.
۵ - عناوین مرتبطتبریز؛ تاریخ تبریز؛ ادبیات فارسی در تبریز؛ علوم نقلی در تبریز ۶ - فهرست منابع(۱) آبراهام، گاتوغیگُس، منتخباتی از یادداشتها، ترجمه عبدالحسین سپنتا و استفان هانانیان، تهران، ۱۳۴۷ش. (۲) آدمیت، فریدون، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، تهران، ۱۳۵۵ش. (۳) آرونوا، م. ر. و ک. ز. اشرافیان، دولت نادرشاه افشار، ترجمه حمید امین، تهران، ۱۳۵۲ش. (۴) آرینپور، یحیی، از صبا تا نیما، تهران، ۱۳۷۲ش. (۵) آقسرایی، محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، به کوشش عثمان توران، آنکارا، ۱۹۴۳م. (۶) ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ. (۷) ابن بطوطه، محمد بن عبدالله، رحلة، به کوشش طلال حرب، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م. (۸) ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش سهیل زکار، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م. (۹) ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۸۸م. (۱۰) ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م. (۱۱) ابن دواداری، ابوبکر، کنز الدرر، به کوشش صلاحالدین منجد، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م. (۱۲) ابن فقیه، احمد، مختصر کتاب البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۲ق/۱۸۸۴م. (۱۳) ابن کربلایی، حافظحسین، روضات الجنان، به کوشش جعفر سلطان القرائی، تهران، ۱۳۴۴- ۱۳۴۹ش. (۱۴) طهرانی، ابوبکر، دیار بکریه، به کوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، تهران، ۱۳۵۶ش. (۱۵) گلستانه، ابوالحسن، مجمل التواریخ، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۶ش. (۱۶) مستوفی، ابوالحسن، گلشن مراد، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، ۱۳۶۹ش. (۱۷) ابوعلی مسکویه، احمد، تجارب الامم، به کوشش ابوالقاسم امامی، تهران، ۱۳۷۹ش/۲۰۰۰م. (۱۸) ابوالفداء، اسماعیل بن علی، تقویم البلدان، به کوشش دوسلان، پاریس، ۱۸۴۰م. (۱۹) ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش. (۲۰) اتابکی، تورج، آذربایجان در ایران معاصر، ترجمه محمدکریم اشراق، تهران، ۱۳۷۶ش. (۲۱) استرابادی، محمدمهدی، جهانگشای نادری، تهران، ۱۳۶۸ش. (۲۲) اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷ش. (۲۳) اشرف، احمد، مبانی رشد سرمایهداری در ایران، تهران، ۱۳۵۹ش. (۲۴) اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۰م. (۲۵) اطلس گیتاشناسی ایران، به کوشش سعید بختیاری، تهران، ۱۳۸۳ش. (۲۶) اعتمادالسلطنه، محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۶۳ش. (۲۷) اعتمادالسلطنه، محمدحسن، المآثر و الآثار، چهل سال تاریخ ایران در دوره پادشاهی ناصرالدینشاه، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۳ش. (۲۸) اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۷ش. (۲۹) افشیـن، یدالله، رودخانههایایران، تهران، ۱۳۷۳ش. (۳۰) افضلالملک، غلامحسین، افضل التواریخ، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۱ش. (۳۱) افوشتهای محمود، نقاوة الآثار، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۷۳ش. (۳۲) اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، تهران، ۱۳۶۴ش. (۳۳) اقبال آشتیانی، عباس، میرزا تقیخان امیرکبیر، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۵ش. (۳۴) الئاریوس، آدام، سفرنامه، ترجمه احمد بهپور، تهران، ۱۳۶۳ش. (۳۵) امید، حسین، تاریخ فرهنگ آذربایجان، تبریز، ۱۳۳۲ش. (۳۶) اولیا چلبی، سیاحتنامه، به کوشش احمد جودت، استانبول، ۱۳۱۴ق. (۳۷) بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، ۱۳۵۷ش. (۳۸) براون، ادوارد، انقلاب ایران، ترجمه احمد پژوه، تهران، ۱۳۳۸ش. (۳۹) براون، ادوارد، نامههایی از تبریز، ترجمه حسن جوادی، تهران، ۱۳۶۱ش. (۴۰) بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م. (۴۱) بهرامی، اکرم، شاردن در تبریز، مجموعه سخنرانیهای ششمین کنگره تحقیقات ایرانی، تبریز، ۱۳۵۵ش. (۴۲) پارسا دوست، منوچهر، شاه اسماعیل اول، تهران، ۱۳۷۵ش. (۴۳) پارسا دوست، منوچهر، شاه تهماسب اول، تهران، ۱۳۷۷ش. (۴۴) پروین، ناصرالدین، تاریخ روزنامهنگاری ایرانیان و دیگر پارسینویسان، تهران، ۱۳۷۷ش. (۴۵) پورنظمی سیسی، عبدالصمد، فرقه دمکرات آذربایجان ، ساری، ۱۳۸۳ش. (۴۶) پیگولوسکایا، ن. و. و دیگران، تاریخ ایران، ترجمه کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۶ش. (۴۷) تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ترجمه ابوتراب نوری، به کوشش حمید شیرانی، تهران، ۱۳۶۳ش. (۴۸) ترابی طباطبایی، جمال، تاریخ تبریز به روایت سکه، تبریز، ۱۳۸۴ش. (۴۹) تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، تهران، ۱۳۱۴ش. (۵۰) جعفری، عباس، دایرةالمعارف جغرافیایی ایران، تهران، ۱۳۷۹ش. (۵۱) جکسن، ا. و. ویلیامز، سفرنامه، ترجمه منوچهر امیری و فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۵۷ش. (۵۲) جوادی، شفیع، تبریز و پیرامون، تبریز، ۱۳۵۰ش. (۵۳) جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۳۴ق/۱۹۱۶م. (۵۴) جهانگیرمیرزا، تاریخ نو، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۲۷ش. (۵۵) حافظ ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش. (۵۶) مولف مجهول، حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۰ش. (۵۷) حزین، محمدعلی، تاریخ، اصفهان، ۱۳۳۲ش. (۵۸) حسنزاده، اسماعیل، حکومت ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو در ایران، تهران، ۱۳۷۹ش. (۵۹) حسنلی، جمیل، فراز و فرود فرقه دموکرات آذربایجان، ترجمه منصور همامی، تهران، ۱۳۸۳ش. (۶۰) حسینی جنابذی، میرزابیک، روضة الصفویة، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، ۱۳۷۸ش. (۶۱) حشری تبریزی، محمدامین، روضه اطهار، به کوشش عزیز دولتآبادی، تبریز، ۱۳۷۱ش. (۶۲) مستوفی، حمدالله، نزهة القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، ۱۳۳۱ق/۱۹۱۳م. (۶۳) خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، تهران، ۱۳۳۳ش. (۶۴) خیام، مقصود، نگرشی به تنگناهای ژئومورفولوژیکی توسعه شهر تبریز، نشریه دانشکده علوم انسانی و اجتماعی تبریز، تبریز، ۱۳۷۴ش، س ۱، شم ۱. (۶۵) دولتآبادی، عزیز، زلزلههای تبریز، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، تبریز، ۱۳۴۳ش، س ۱۶، شم ۲. (۶۶) دیاکونف، ام، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۷ش. (۶۷) دیولافوا، ژان، سفرنامه، ترجمه علیمحمد فرهوشی، تهران، ۱۳۶۱ش. (۶۸) ذکاء، یحیی، تبریز شهرهای ایران، به کوشش محمدیوسف کیانی، تهران، ۱۳۶۸ش، ج ۳. (۶۹) ذکاء، یحیی، تبریز شهری کهنسال با پیشینهای پر ماجرا، ایران زمین، تهران، ۱۳۷۰ش، س ۱، شم ۱. (۷۰) ذکاء، یحیی، زمین لرزههای تبریز، تهران، ۱۳۶۸ش. (۷۱) راکه ویلتس، ایگور، سفیران پاپ به دربار خانان مغول، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۵۳ش. (۷۲) راوندی، محمد، راحة الصدور، به کوشش محمد اقبال، تهران، ۱۳۶۴ش. (۷۳) رجبزاده، هاشم، خواجه رشیدالدین، فضلالله، تهران، ۱۳۷۷ش. (۷۴) رشیدالدین، فضلالله، تاریخ مبارک غازانی، به کوشش کارل یان، هارتفرد، ۱۳۵۸ق/۱۹۴۰م. (۷۵) رشیدالدین، فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش. (۷۶) رشیدالدین، فضلالله، جامع التواریخ، ذکر تاریخ آل سلجوق، به کوشش احمد آتش، تهران، ۱۳۶۲ش. (۷۷) رشیدالدین، فضلالله، جامع التواریخ، مکاتبات رشیدی، به کوشش محمدشفیع، پاریس، ۱۳۶۴ق/۱۹۴۵م. (۷۸) رضا، عنایتالله، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، تهران، ۱۳۸۰ش. (۷۹) رضازاده ملک، رحیم، گویش آذری، تهران، ۱۳۵۲ش. (۸۰) روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش چ ن سیدن، کلکته، ۱۹۳۱م. (۸۱) ریاحی، محمدامیـن، تاریخ خوی، تهران، ۱۳۷۲ش. (۸۲) رئیسنیا، رحیم، ایران و عثمانـی در آستانه قـرن بیستم، تبریز، ۱۳۷۴ش. (۸۳) رئیسنیا، رحیم، مـدرسه محمدیه تبریز و تـدریس مشروطه، گفتگو، تهران، ۱۳۷۶ش، شم ۱۸. (۸۴) ژوبر، پ آ، مسافرت به ارمنستان و ایران، ترجمه محمود مصاحب، تبریز، ۱۳۷۴ش. (۸۵) ساروی، محمد فتحالله، تاریخ محمدی، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، ۱۳۷۱ش. (۸۶) ساری صراف، بهروز و علیاکبر رسولی، روند آلودگی میدان چای یا مهرانرود در شهر تبریز، رشد، آموزش جغرافیا، تهران، ۱۳۷۰ش، س ۷، شم ۲۵. (۸۷) سپهر، احمدعلی، ایران در جنگ بزرگ، ۱۹۱۴- ۱۹۱۸م، تهران، ۱۳۳۶ش. (۸۸) سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ تاریخ قاجاریه، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۷ش. (۸۹) ستوده، حسینقلی، تاریخ آلمظفر، تهران، ۱۳۴۶ش. (۹۰) سجادی، ضیاءالدین، کوی سرخاب تبریز و مقبرة الشعراء، تهران، ۱۳۷۵ش. (۹۱) سدیو، ل.آ. ، مختصری درباره ژوبر، ضمن مقدمه مسافرت به ارمنستان و ایران . (۹۲) سرسی، لوران، ایران در ۱۸۳۹-۱۸۴۰م، ترجمه احسان اشراقی، تهران، ۱۳۶۲ش. (۹۳) سفرنامههای ونیزیان در ایران شش سفرنامه، ترجمه منوچهر امیری، تهران، ۱۳۴۹ش. (۹۴) سلطان القرائی، جعفر، مقدمه بر روضات الجنان و جنات الجنان . (۹۵) سیمای شهرستان تبریز، سازمان مدیریت و برنامهریزی آذربایجان شرقی، تبریز، ۱۳۸۲ش. (۹۶) شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمه محمد عباسی، تهران، ۱۳۳۵ش. (۹۷) شاو، ا. ج. و ا.ک. شاو، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ترجمه محمود رمضانزاده، مشهد، ۱۳۷۰ش. (۹۸) شاه طهماسب، تذکره، به کوشش کریم فیضی، قم، ۱۳۸۳ش. (۹۹) طاهری، ابوالقاسم، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، تهران، ۱۳۴۹ش. (۱۰۰) طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری. (۱۰۱) طرح هادی، بنیاد مسکن، تبریز، ۱۳۸۰ش. (۱۰۲) عالم آرای شاه اسماعیل، به کوشش اصغر منتظر صاحب، تهران، ۱۳۴۹ش. (۱۰۳) عالم آرای شاه طهماسب، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۰ش. (۱۰۴) سمرقندی، عبدالرزاق، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۸۳ش. (۱۰۵) غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهان آرا، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۴۳ش. (۱۰۶) فرمان کمیته دفاع دولتی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، شم ۹۱۶۸. (۱۰۷) فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، ۱۳۷۱ش. (۱۰۸) فریدونبک، احمد، منشآت السلاطین، استانبول، ۱۲۷۴ق/ ۱۸۵۸م. (۱۰۹) فضلالله بن روزبهان، تاریخ عالم آرای امینی، به کوشش محمداکبر عشیق، تهران، ۱۳۸۲ش. (۱۱۰) فلاندن، اوژن، سفرنامه، ترجمه حسین نورصادقی، اصفهان، ۱۳۲۴ش. (۱۱۱) فلسفی، نصرالله، جنگ چالدران، چند مقاله تاریخی و ادبی، تهران، ۱۳۴۲ش. (۱۱۲) فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، ۱۳۵۲ش. (۱۱۳) فیضی، کریم، مقدمه بر تذکره شاه طهماسب . (۱۱۴) قاسمی، فرید، سرگذشت مطبوعات ایران، تهران، ۱۳۸۰ش. (۱۱۵) قزوینی، زکریا، آثار البلاد، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م. (۱۱۶) قطران تبریزی، دیوان، به کوشش محمد نخجوانی، تبریز، ۱۳۳۳ش. (۱۱۷) کارنگ، عبدالعلی، آثار باستانی آذربایجان، آثار و ابنیه تاریخی شهرستان تبریز، تهران، ۱۳۵۱ش. (۱۱۸) کارنگ، عبدالعلی، قدیمترین مأخذ که نام تبریز در آن برده شده، نشریه دانشکده ادبیات تبریز، تبریز، ۱۳۴۵ش، س ۱۸، شم ۲. (۱۱۹) کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، تهران، ۱۳۵۴ش. (۱۲۰) کسروی، احمد، تاریخ هجده ساله آذربایجان، تهران، ۱۳۵۳ش. (۱۲۱) کسروی، احمد، شهریاران گمنام، تهران، ۱۳۵۷ش. (۱۲۲) کسروی، احمد، کاروند، به کوشش یحیی ذکاء، تهران، ۱۳۵۲ش. (۱۲۳) کلاویخو، ر، سفرنامه، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۳۷ش. (۱۲۴) لینپول، استنلی، طبقات سلاطین اسلام، ترجمه عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۶۳ش. (۱۲۵) محمدکاظم، عالم آرای نادری، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش. (۱۲۶) مردوخ کردستانی، محمد، فرهنگ، تهران، چاپخانه ارتش. (۱۲۷) مشکور، محمدجواد، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، تهران، ۱۳۵۲ش. (۱۲۸) مفتون دنبلی، عبدالرزاق، تجربة الاحرار، به کوشش حسن قاضی طباطبایی، تبریز، ۱۳۵۰ش. (۱۲۹) مفتون دنبلی، عبدالرزاق، مآثر السلطانیة، به کوشش غلامحسین صدری افشار، تهران، ۱۳۵۱ش. (۱۳۰) مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م. (۱۳۱) مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، تهران، ۱۳۵۹ش. (۱۳۲) ملکزاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، ۱۳۶۳ش. (۱۳۳) ملویل، چپ، سیلهای تبریز، ترجمه آزاده ادبی، ماهنامه دانشجویی گروه جغرافیای اهر، دانشگاه آزاد اسلامی، شم ۲- ۵. (۱۳۴) موسوی اصفهانی، محمدصادق، تاریخ گیتیگشا، به کوشش عزیزالله بیات، تهران، ۱۳۶۳ش. (۱۳۵) مهدوی، عبدالرضا هوشنگ، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، ۱۳۴۹ش. (۱۳۶) میرخواند، محمد، روضة الصفا، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۳ش. (۱۳۷) مینورسکی، و، تاریخ تبریز، ترجمه عبدالعلی کارنگ، تبریز، ۱۳۳۷ش. (۱۳۸) مینورسکی، و، تاریخچه نادرشاه، ترجمه رشید یاسمی، تهران، ۱۳۱۳ش. (۱۳۹) نادر میرزا قاجار، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ۱۳۷۳ش. (۱۴۰) ناصرخسرو، سفرنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۵۶ش. (۱۴۱) ناظمالاسلام کرمانی، محمد، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۵۷ش. (۱۴۲) نامه فرمانداری شهرستان تبریز، شم ۰۰۷/۱۳۰۳. (۱۴۳) نبئی، ابوالفضل، اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در قرن هشتم هجری، تهران، ۱۳۷۵ش. (۱۴۴) نخجوانی، حسین، چهل مقاله، به کوشش یوسف خادم هاشمینسب، تبریز، ۱۳۴۳ش. (۱۴۵) نسوی، محمد، سیرت جلالالدین مینکبرنی، ترجمه کهن، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۶۵ش. (۱۴۶) نشریه عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری، وزارت کشور، تهران، ۱۳۸۴ش. (۱۴۷) نعیما، مصطفی، تاریخ، استانبول، ۱۲۸۰ق. (۱۴۸) نوایی، عبدالحسین، ایران و جهان از مشروطیت تا پایان قاجاریه، تهران، ۱۳۷۵ش. (۱۴۹) وارد، محمدشفیع، تاریخ نادرشاهی ، به کوشش رضا شعبانی، تهران، ۱۳۴۹ش. (۱۵۰) واله، محمدیوسف، خلد برین، ایران در روزگار صفویان، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۷۲ش. (۱۵۱) واله، محمدیوسف، خلد برین، ایران در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم، به کوشش محمدرضا نصیری، تهران، ۱۳۸۰ش. (۱۵۲) ورجاوند، پرویز، بازشناسی بخشی از هویت باستانی و تاریخی تبریز، تبریز در ۳۰۰۰ سال پیش، تبریز، ۱۳۸۰ش. (۱۵۳) وصاف، تاریخ، تحریر عبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۷۲ش. (۱۵۴) هدایت، رضاقلی، ملحقات روضة الصفا، تهران، ۱۳۳۹ش. (۱۵۵) هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، تهران، ۱۳۶۱ش. (۱۵۶) هژبر نوبری، علیرضا، تبریز سه هزار و پانصد ساله، تبریز در ۳۰۰۰ سال پیش، تبریز، ۱۳۸۰ش. (۱۵۷) هینتس، والتر، تشکیل دولت ملی در ایران، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۴۶ش. (۱۵۸) حموی، یاقوت، معجم البلدان، بیروت، دار احیاءالتراث العربی. (۱۵۹) یعقوبی، احمد، البلدان، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م. (۱۶۰) یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، بیروت، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م. (۱۶۱) تحقیقات میدانی مؤلف. (۱۶۲) Aktepe، MM، ۱۷۲۰-۱۷۲۴ Osmanlı-İran münâsebetleri، Istanbul، ۱۹۷۰. (۱۶۳) Avery P، Nādir Shah and the Afsharid Legacy، The Cambridge History of Iran، vol VII، ed P Avery et al، Cambridge، ۱۹۹۱. (۱۶۴) Boyle، JA، Dynastic and Political History of the Īl-Khāns، ibid، ۱۹۶۸، vol V. (۱۶۵) Dāniԫmend، İH، İzahlı osmanlı tarihi kronolojisi، Istanbul، ۱۹۷۱-۱۹۷۲. (۱۶۶) The Economic History of Iran ۱۸۰۰-۱۹۱۴، ed Ch Issawi، Chicago/London، ۱۹۷۱. (۱۶۷) Hambly G R G، Āghā Muħammad Khān and the Establishment of the Qājār Dynasty، The Cambridge History of Iran، vol VII، ed P Avery et al، Cambridge، ۱۹۹۱. (۱۶۸) Hambly G R G، Iran During the Reigns of Fatħ ªAlī Shāh and Muħmmad Shah، ibid. (۱۶۹) Hammer-Purgstall J، Geschichte des osmanichen Reiches، Graz، ۱۹۶۳. (۱۷۰) Hoffmann B، Waqf im mongo- lischen Iran، Bonn، ۲۰۰۰. (۱۷۱) Karal EZ، Osmanlı tarihi، Ankara، ۱۹۹۹. (۱۷۲) Keddie، N and M Amanat، Iran under the Later Qājārs، ۱۸۴۸-۱۹۲۲، The Cambridge History of Iran، vol VII، ed P Avery et al، Cambridge، ۱۹۹۱. (۱۷۳) Le Strange G، The Lands of the Eastern Caliphate، London، ۱۹۶۶. (۱۷۴) Spuler B، Die Mongolen in Iran، Leiden، ۱۹۸۵. (۱۷۵) Tabriz University of Medical Sciences at a Glance، Tabriz، ۲۰۰۴. (۱۷۶) Tekindağ MC، Yeni kaynak ve vesikalarin isigi altinda Yavuz Sultan Selimin Iran seferi، Tarih Dergisi، Istanbul، ۱۹۶۸، vol XVII، no ۲۲. (۱۷۷) The Travels of Marco Polo، tr A Ricci، New Delhi، ۲۰۰۱. (۱۷۸) Uzunçarԫılı، İH، Osmanlı tarihi، Ankara، ۱۹۸۲-۱۹۸۳. (۱۷۹) Werner، Ch، An Iranian Town in Transition، Wiesbaden، ۲۰۰۰. (۱۸۰) مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی. ۷ - پانویس
۸ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تبریز»، شماره۵۷۴۷. |